شاعر : محمد سعید میرزایی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : ترجیع بند
فـیـض مـدام،سـلـســلـۀ نــورِ دائـمـی پـورجـواد ابن رضـا سـبـط کـاظـمی درشأنت این بس است که جدشما رضاست درفضلت این بساست که توجدّ قائمی
تا پـایۀ امامت و دین از توقـائم است خود عرش فضل را به خدا از قوائمی اینگونه گفت وصف تورا هرکه با توبود هرشام درصلاتی وهرروزصائمی
یا حجّـة الـوفیّ،صفی هـادی ای امام ای حضرت کریم که عـینالمکـارمی
هـادی! امامنا التـقـی المـتـقی، سـلام
نـور دهـم! امـام عـلیالـنـقـی، سـلام
مهـر دهـم! حـقـیقـت کامل، امام من! آئـیـنـۀجـمــیـع فــضـائـل،امــام مـن!
لـرزانـده دستگـاه خـلافت شـکـوه تو! خـاک از توکـلّت«متوکـل» امام من
چاره ندیدخصم مگرآنکه همچوباب بر توخوراند زهـرهـلاهـل امـام من لحظه بهلحظه جان بهتومشتاق،هادیا! لحظه به لحظه دل به تو مایل،امام من
ای که هـنـوز حـلـقـۀ در را نکـوفـتـه لطـف تو داده حـاجت سائـل،امام من
نـامت گـرهگـشـای تـمامـیمـشکـلات لـطـفـت کـلـیـد حـلمـسـائـل امـاممن
هـادی! امامنا التـقـی المـتـقی، سـلام
نـور دهـم! امـام عـلیالـنـقـی، سـلام
زیـن العـبـاد،ثـانـی سـجّـاد،یـا عـلـی نـور تو بـر جـواد، خـدا داد،یـاعـلی
تنها نه باب تو که به فردوس،فاطـمه از خـنـدۀ تو گشت دلش شاد، یا عـلی
روشن بهروی گندمیات شد دل جواد وقتی«سمانه» چو تو سمن زاد، یاعلی
چون باب شهر عـلم نـبی بود،جـدّ تو شد ملک علم و دین ز تو آباد،یاعلی
درپـای تو گـریسته وحـش درنده هـم ای بـسـتـۀ ولای تــو آزاد،یـا عــلــی
تاریخ، ای حقـیقـت! بیدار،چون علی هـرگز تو را نمیبـرد از یاد،یا عـلی
هـادی! امامنا التـقـی المـتـقی، سـلام
نـور دهـم! امـام عـلیالـنـقـی، سـلام